به گزارش شهرآرانیوز؛ اگر به سالهای دومین دهه قرن گذشته برگردیم، در حوزه ورزش مشهد یک نام بیش از هرنام دیگری شنیده میشود: «منوچهرمیرزا شهپور» یا همان «منوچهر مهران»؛ کسی که سال۱۲۹۲خورشیدی در مشهد به دنیا میآید، اما علاقهاش به ورزش چنان است که در همان سالهایی که دانشآموز دبیرستان «دانش» است، علاوه بر انجام ورزشهایی، چون کوهنوردی، ژیمناستیک و دوومیدانی، یکی از فوتبالیستهای کلوپ ورزشی این مدرسه و مشهد نیز بهشمار میرود، برای همین وقتی در سال۱۳۰۶ تیم فوتبال «نادیا» از قفقاز به مشهد میآید، او یکی از بازیکنان تیم میزبان است.
مهران که خود از دوران مدرسه و با هدایت پیشگامانی، چون ناصرقلیخان رفیعا، محمود مؤیدزاده، علینقیخان پرتوی، شهاب فردوس و ملک، به سمت رشتههای مختلف ورزشی آمده است، خیلی زود بهعنوان معلم ورزش جذب دبیرستانهای شاهرضا و فردوسی میشود.
از اینجاست که کار اصلی مهران در مشهد شروع میشود، بهطوریکه امروز او را یکی از پایهگذاران ورزش خراسان میدانند. تلاش او و همکاران متعهدش مثل حسین بنایی و مهدی ریاضی، در شناسایی نخبگان ورزشی مشهد و برگزاری مسابقات مختلف باعث میشود ورزش مشهد خیلی زود در کشور نام و آوازهای پیدا کند. او همچنین اولین مسئول ورزش مشهد بین سالهای۱۳۱۳تا۱۳۱۶ است و با گرفتن میدان معروف به دوچرخه در مجاورت مسجد حاج فضلا... خان، زمینه ساخت یکی از اولین تأسیسات ورزشی مشهد را فراهم میآورد.
منوچهر مهران اگرچه در سال۱۳۱۷ به تهران مهاجرت میکند و در آنجا باشگاه ورزشی «پیکار» و اولین نشریه ورزشی ایران را با نام مجله «نیرو و راستی» منتشر میکند و تلاش میکند با معرفی ورزشهای روز جهان، زمینه حضور تیمهای ورزشی ایران را در پیکارهای جهانی و المپیک فراهم آورد، همواره یکی از چهرههای اثرگذار ورزش مشهد باقی میماند. این اثرگذاری تا حدی است که وقتی بعد از ۱۹آذر۱۳۲۶ خبر فوت مهران ۳۴ساله به مشهد میرسد، مردم شهر در بزرگداشت او سنگتمام میگذراند. یکی از این مردم، مهدی اخوانثالث است که نخستین شعر چاپی او در نوزدهسالگی به «یاد منوچهر مهران فقید» منتشر شده است.
آنطور که بانو منیرمهران (جزنی)، همسر منوچهر مهران، تعریف کرده است: «قلب مهران در اثر کار و کوشش زیاد و ورزشهای سخت روزگار جوانی» بیمار میشود. او در مراسم خاکسپاری همسرش میگوید: «ورزش و پیشرفت چنان او را به خود مشغول میداشت که فرصتی برای پرداختن به خود پیدا نمیکرد. قلب مهران با همه توانمندی، نتوانست پابهپای او حرکت کند و سرانجام در نیمهراه از کار افتاد.
در سفر آخر کاروان نیرو و راستی به ترکیه، بیماری قلبی مهران تشدید شد و چندتن از طبیبان در ترکیه او را معاینه کردند. ولی این سفر مسئولیتهای فراوان برای او ایجاد کرده بود و او میبایست سربلند از آنها به وطن باز میگشت. پس از بازگشت، منوچهر بهشدت بیمار بود و طی دو ماه تنها یکبار برای همراهی کاروان ورزشی و دیدار با پادشاه، از منزل خارج شد و هفتههای آخر شرایط دشواری را سپری کرد.»
اینطور است که قلب مهران در بعدازظهر پنجشنبه، ۱۹آذر۱۳۲۶، از تپش میافتد، اما گویا خبر دیر به مشهد میرسد، چون در روزنامههای چاپ شنبه مشهد خبری از وفات مهران نیست. یکشنبه۲۲ آذر۱۳۲۶ روزنامه آفتابشرق در شماره۱۶۴۰ خود خبر را منتشر میکند و زیر تیتر «فوت تأسفآور» مینویسد:
«آقای منوچهر مهران، مدیر مجله نیرو و راستی که از جوانان میهنپرست بود و عمر خود را در راه پرورش نیروی جوانان صرف نموده و با مسابقههای مهم ورزشی، بهویژه در مسافرت اخیر خود به ترکیه، موجبات سربلندی و افتخار ایرانیان گردیده بود، روز پنجشنبه در تهران فوت نموده، عموم علاقهمندان و ورزشکاران ایران را داغدار نموده است. ما از فقدان همکار عزیز و رفیق دیرین خویش بسیار متأثر بوده و به بازماندگان آن مرحوم تسلیت میگوییم.»
دومین خبر از فوت مهران در روزنامه آفتابشرق مورخه ۲۶آذر۱۳۲۶ است که از برپایی «مجلس تذکری» در عصر همین روز در دبیرستان فردوسی خبر داده است. این شماره آفتابشرق علاوه بر اینکه از رسیدن «تلگرافهای زیادی از طرف ورزشکاران شهرستانها مبنی بر اظهار تأسف از درگذشت شادروان منوچهر مهران» خبر داده است یک یادداشت ویژه هم دارد که اطلاعات جالبی از این معلم ورزش مدارس مشهد به دست میدهد.
این یادداشت که با عنوان «مرگ مهران» و به قلم «ستوانیکم آرشام» نوشته شده است، اینطور شروع میشود: «مرگ ناگهانی منوچهر مهران، مدیر مجله و باشگاه نیرو و راستی، در بین خراسانیها، بهویژه جوانان و علاقهمندان به ورزش، تأثیر خاصی نمود. هر جوان، هرورزشکار با قیافه متأثری از فقدان این مرد که عامل مؤثر پیشرفت ورزش در کشور محسوب میشد، اظهار همدردی میکرد و از فوت او بیاندازه متأثر بود. مهران را تمام خراسانیها بهخوبی میشناسند و اقدامات مؤثر و مفید او را در عالم ورزش فراموش نخواهند کرد.»
در ادامه این یادداشت میخوانیم: «مهران یکی از جوانان فعالی بود که در سرزمین خراسان پرورش یافته و با پشتکاری خاص و عجیب بر مشکلات فایق آمد. در سال۱۳۰۸ که در عالم ورزش عملا قدم گذاشت و به تهیه سیرک وطن با کمک بنایی، رفیق و همکار خود، در سالن فوقانی بنای چهارطبقه و سینما فردوسی پرداخت، میزان علاقهمندی خود را به ورزش ثابت نمود تا اینکه به خدمت سربازی احضار گردید. در طی خدمت نیز دست از فعالیت خود برنداشت و با شرکت در عملیات ورزشی لشکر علاوه بر اخذ جوایز ورزشی به درجه گروهبانسومی مفتخر گردید.
مهران در سال۱۳۱۳ در دبیرستان دانش (فردوسی) و دبیرستان شاهرضا امور ورزشی را عهدهدار بود و دستجات ورزشی که تحتسرپرستی نامبرده تشکیل شده بود، عامل مؤثری در ترقی ورزشهای اجتماعی مانند فوتبال، والیبال، بسکتبال و هاکی محسوب میشود؛ کمااینکه فوتبالیستهایی که از دبیرستان فردوسی به سرپرستی مهران در سال۱۳۱۶ برای انجام مسابقه به تهران اعزام شدند، برای اولین مرتبه در دو مسابقه فوتبال، موفقیت حاصل نموده به مشهد مراجعت کردند. مهران در خارج از محیط فرهنگی با انتشار مقالات مفید و مؤثری که در روزنامه آفتابشرق و سایر جراید منتشر نمود، موجبات تشویق را به ورزشهای قدیم و جدید فراهم ساخت.»
آرشام در ادامه از انتقال مهران به تهران در سال۱۳۱۷ میگوید و اینکه «مدتی عهدهدار امور مسابقات و زمانی در دانشگاه تهران به خدمت اشتغال داشت.» او سپس به شکلگیری مجله «نیرو و راستی» میپردازد و مینویسد: «در سال۱۳۲۱ برای اولین دفعه در ایران اقدام به تأسیس و انتشار مجله نیرو و راستی نمود.
مجله نیرو و راستی با طرز خاص و بدیعی انتشار یافت و وسیله هدایت افکار جوانان ورزشکار ایرانی قرار گرفت و موجبات آشنایی عموم به مقررات خاص ورزشهای بینالمللی کامل و معرفی و قهرمانان ایران به دنیای ورزش گردید. دامنه فعالیت مهران در تهران روزبهروز توسعه یافت تا اینکه به فکر ایجاد باشگاه نیرو و راستی افتاد و در راه ایجاد عشق به ورزش میان جوانان و منحرف نمودن آنها از جادههای منحرفی که منجر به فساد و تیرهروزی است، اقدامات مؤثری نمود و علیرغم تمام کینهتوزیها و دشمنیها و کارشکنیهای بعضی از همکارانش که با طبعی حسود و جاهلانه میخواستند مانع پیشرفت او شوند، با عزم و ارادهای راسخ بهسوی هدف و مقصد نهایی خود پیش میرفت.
ادامه یادداشت ستوانیکم آرشام به سفرهای خارجی تیمهای ورزشی مهران اشاره میکند؛ «مسافرت کاروان نیرو و راستی به عراق و کسب پیروزیهای درخشان در سرزمین همسایه و مسافرت اخیر کاروان نیرو و راستی که بر حسب دعوت یکی از باشگاههای قدیمی و مهم ورزشی ترکیه صورت گرفت، موفقیت و بهدستآوردن امتیازات در مسابقات قهرمانی کشور مؤید فعالیت شبانهروزی مهران بود و همیشه زحمات مهران در عالم ورزش منظورنظر اعلیحضرت همایون شاهنشاهی واقع شده با اعطای مبلغ ۶۰۰ هزار ریال برای کمک و ایجاد باشگاه نوین و آبرومند در کشور تنها مانعی که در راه تأسیس یک باشگاه ورزشی بود، مرتفع فرمودند و باشگاه نیرو و راستی در تهران ایجاد شد که تنها پناهگاه جوانان برای مصونماندن از تمام فساد و ناپاکیهای اجتماع محسوب میشود.»
او در خطوط پایانی تأکید میکند که «غرض ما از ذکر این مقال این نیست که شرححال و یا صفات حمیده مهران را متذکر شویم، ولی به این موضع اطمینان داریم که فقدان مهران برای کشور ما، مخصوصا طبقه جوان و ورزشکار خیلی گران تمام شده و گمان نمیرود به این زودیها مردی به آن خصایل بتواند ایده و هدف او را تعقیب نماید.»
سوای اینکه خود این یادداشت نکتههای خوبی از شخصیت و فعالیتهای مهران دارد، باید به نویسنده آن نیز توجه کنیم. ما در مشهد آن روزها «محمدعلی درخشیعلاف» را داریم که متولد سال۱۳۰۰ همین شهر است و بعدها نام خود را به آرشام تغییر میدهد. او از سال۱۳۲۲ مسئولیتهای اطلاعاتی اش را بهعنوان افسر مرزبانی رکن۲ ستاد لشکر خراسان آغاز میکند و با ریاست تجسس این رکن نیز میرسد.
رکن۲ ستاد لشکر خراسان درواقع همان حفاظت اطلاعات امروزی است و آرشام یکی از زبدهترین افسران آن به شمار میرود؛ در نتیجه ۱۳دیماه۱۳۳۵ وقتی که ساواک خراسان در انتهای خیابان جنت تأسیس میشود، آرشام بهعنوان اولین رئیس آن منصوب میشود و پنج سال در این سمت باقی میماند. آرشام در سال۱۳۵۷ ریاست شعبه فارس ساواک را عهدهدار است و در واقعه سرکوب خونین مردم در مسجدجامع کرمان از نقشآفرینان اصلی است؛ بااینهمه پس از برکناری در آبان این سال و در اندک روزهای باقیمانده تا پیروزی انقلاب، کرمان را ترک و به اروپا فرار میکند. گویا آرشام در اواخر عمر به ایران بازمیگردد و در بیمارستانی در تهران فوت میکند.
همانطور که آفتابشرق خبر داده است مجلس بزرگداشت منوچهر مهران عصر پنجشنبه، ۲۶آذر، در دبیرستان فردوسی برگزار میشود. گزارش این مراسم در شماره۲۵۲۲ روزنامه آزادی به تاریخ ۲۹آذر۱۳۲۶ درج شده است.
در این گزارش ذیل تیتر «به یاد منوچهر مهران فقید» چنین نوشته شده است: «از طرف انجمن ملی تربیتبدنی و پیشاهنگی استان نهم به مناسبت در گذشت مرحوم منوچهر مهران، مجلس تذکری عصر پنجشنبه در تالار دبیرستان فردوسی با حضور جناب آقای اشرفی، استاندار و آقایان رؤسای ادارات، ارباب جراید و محترمین و فرهنگیان ورزشکاران مشهد منعقد گردید. جلو سن سیاهپوش شده، عکس مهران فقید در میان گلها نهاده و در جلو آن چند شمع مانند دلهای حضار میسوخت.
پس از آنکه با قرائت کلاما... مجید مجلس تذکر افتتاح گردید، آقای بهادری، معاون فرهنگ خراسان، خطابه مفصلی در تاریخ زندگانی مهران و خدمات برجستهای که آن مرد نامور و شریف در راه تربیت نسل معاصر نموده است، قرائت نمودند. یکی از محصلین کلاس پنجم دبیرستان شاهرضا اشعار مؤثری که در مرگ مهران سروده بود، خواند. در خاتمه مجلس آقای تقی موسوی، مخبر جریده شریفه اطلاعات که از جوانان حساس کشور و در سفر مهران به ترکیه حضور داشتهاند، نطق مؤثری درباره زحماتی که مهران متحمل شده است و افکار و منویات آن جوان فقید ایراد نمودند و آقای استاندار نسبت به آقای محمدمیرزا، پدر داغدیده مهران، ابراز تلطف فرموده و مجلس ساعت چهارو نیم در میان تأثر حضار پایان یافت و نیز عصر جمعه از طرف انجمن باشگاه فردوسی در انجمن تبلیغات اسلامی مجلس تذکری به یاد مهران منعقد و دانشمند محترم آقای [محمدتقی] شریعتی نطق مؤثری در آن خصوص نمودند.»
ادامه این گزارش را میتوان یکی از اتفاقات مهم ادبیات ایران برشمرد. علیاکبر گلشنآزادی، مدیر روزنامه آزادی که خود از شاعران شاخص و ادبای مشهد به شمار میرود، در ادامه خطوط بالا نوشته است: «اینک ما، اشعار آن محصل را که نخواسته است عجالتا نامش طبع شود، برای نشاندادن طبع نیرومندش ذیلا بدون هیچ تغییری طبع مینماییم.»
محصلی که اینجا از او یاد میشود «مهدی اخوان ثالث»، بزرگترین شاعر نیمایی ایران است. اخوان در آن روزها نوزدهساله است و سال آخر تحصیلاتش را در رشته آهنگری هنرستان فنی مشهد میگذراند و هنوز شهریور سال۱۳۲۷ فرا نرسیده است که مشهد را ترک کند و برای شرکت در قرعهکشی خدمت وظیفه به تهران برود. او از سه سال قبل پایش به جلسات ادبی مشهد باز شده و به لطف تخلصی که استاد نصرت منشیباشی به او داده است در محافل ادبی با نام «امید خراسانی» شناخته میشود، اما تاکنون چیزی منتشر نکرده است.
شاید همین مسئله انتشار نیافتن شعری از امید جوان در نشریات آن روزها، باعث شده است که از گلشن آزادی بخواهد که «عجالتا نامش طبع نشود»، اما ازآنجاکه گلشن آزادی خود شاعر است، میداند که این کلمات از طبع نیرومندی تراویده، برای همین همه ترکیببند او را بدون هیچ تغییری چاپ میکند.
بررسی دیگر مطبوعات مشهد در سالهای نخست شاعری مهدی اخوانثالث مؤید این موضوع است که ترکیببندی که او برای منوچهر مهران فقید خوانده و در صفحات۲و۱۲ روزنامه آزادی مورخ ۲۹آذر۱۳۲۶ نشر یافته، نخستین شعر چاپ شده اوست. ازآنجاکه این شعر در هیچ کتاب یا منبع دیگری چاپ نشده است، ما نیز کل آن را بدون کموکاست منتشر میکنیم.
***
دارد امشب آسمان کشور ما حال زاری
کهکشان پوشیده بر اندام خود نیلی شعاری
تیره ابری در فضای بیکران گسترده فرشی
کرده روز دختران آسمان را شام تاری
ماه خونآلودهپیکر گاهگاهی رخ نماید
حکمفرما بر جهان گردد سکوت مرگباری
بر درختان گه وزد آهسته باد بیصدایی
برگ زردی گاهی افتد بر زمین از شاخساری
بشکند مُهر سکوت آید به گوش از راه دوری
ناله سوزنده مرغِ حقی چون سوگواری
جغد بدبنیاد شومی بر لب بامی نشیند
نوحه مشئوم خود را سر کند با حال زاری
گردبادی آید از صحرا و برخیزد خروشی
روی گردون را بپوشد تیرهطوفان غباری
همچو برقی آید و پنهان شود تیر شهابی
در دلی آتش فروزد اختر دنبالهداری
ناگهان طغیان کند روحی، شود بیتاب قلبی
بغض گیرد در گلوی ناتوان بیقراری
در فضا پیچد طنین گریه آتشبهجانی
داغدیده بانوی غمپرور شبزندهداری
اشکها جاری کند بر گونه چون سیل خروشان
دست لرزان، قلب سوزان، دیده گریان، سینه جوشان
گوید ای آرام روحم، راحت جانم کجایی؟
نور چشم تیرهام، خورشید رخشانم کجایی؟
روشنیبخش دل غمدیدهام، نخل امیدم
یوسف گمگشته من، ماه کنعانم کجایی؟
شام تاریکم بهروی تابناکت بود روشن
رفتی و شد تیره صبح از دود هجرانم، کجایی؟
بیسروسامان شدم آواره صحرای حرمان
آخر ای جمعیت حال پریشانم کجایی؟
من که چون پروانه میگشتم بهدورت بیمحابا
آخر ای آتشزبان شمع شبستانم کجایی؟
من که دائم گوش میکردم بلندآوازیات را
آخر ای شیرینسخن مرغ خوشالحانم کجایی؟
رستم دستان من شیرافکن گردنفرازم
مرد عزم و بزم و رزم و گُرد میدانم کجایی؟
راستی ای صاحب آن کلک نیرومند آخر
تا کنی آباد این مشکوی ویرانم کجایی؟
سلم دهر افکند تور ایرجافکن در ره تو
ای منوچهر من ای مهروی مهرانم کجایی؟
چشم من یکباره نابینا شود گر خون نگریم
با چنین ماتم بده انصاف آخر چون نگریم
آخر ای بلبل کشیدی دامن از گلزار و رفتی
غلغل افکندی میان کوچه و بازار و رفتی
سالها در راه نیرومندی جان جوانان
روز و شب زحمت کشیدی راستی بسیار و رفتی
رنجها بردی برای پیشرفت پهلوانی
عاقبت گفتی خداحافظ برادروار و رفتی
نوجوانان وطن را تربیت کردی و داری
دوستان بسیار از مردان ورزشکار و رفتی
با جوانمردان ورزشکار بودی تا پسیندم،
دوستی مشفق، رفیقی خوب و یار غار و رفتی
ایبسا در راه تسهیل امور پهلوانی
رنجها کردی تحمل خرمن و خروار و رفتی
پیشرفت خیل گُردان وطن در امر ورزش
هست مرهون تو نیروآفرین سردار و رفتی
تا ابد اوراق نیرو راستی گوید که بودی
راست در پندار و در گفتار و در کردار و رفتی
حیف چون گل بودی آخر سخت کوتهزندگانی
چند روز افزون نپاییدی درین گلزار و رفتی
ای گل رعنای کوتهزندگانی آوخ! آوخ!
ای ز جور چرخ پرپر در جوانی آوخ! آوخ!
در سکوت جانگزای مرگبار آسمانها
در خموشیهای گویای عمیق کهکشانها
ای کبوترهای نیلیجامه غمگینِ محزون
ای سیه طوفان عالمسوز مشکینپرنیانها
ای بلندآواز مرغان گرفتار گلستان
ای پریشان بلبلان بیدل و بیآشیانها
ای هنرمندان میهن ای توانایان کشور
نور چشمان وطن، ای آهنینپیکر جوانها
قوت زانوی مام میهن آتشبهخرمن
ای حریفان دلیر ای رستمافکن پهلوانها
یکزبان و یکدل و یکرأی در یک حلقه غم
ره سپر گردید سوی بوستانها، گلستانها
دستهها بندید از گلهای بیرنگ خزانی
بر سر هر یک به روبان سیاه از غم نشانها
وآنگه آن گلدستهها ریزید بر روی مزاری
بر مزار آنکه دانید از حیاتش داستانها
تا شود روشن دلش در تیره گور ماتمافزا
شاد گردد روح پاکش بر فراز آسمانها
لطف یاران خرمی بخشد دل افسردگان را
یاد باقیماندگان، شادی روان مردگان را
پایان ۲۶/۹/۱۳۲۶، مهدی اخوان
منابع:
کتاب «اخبار خراسان دوره محمدرضا شاه»، جلدهای ۲ و ۱۲. پژوهش و گردآوری: سیدمهدی سیدقطبی. نشر مجمع ذخایر اسلامی
آرشیو نشریه «نیرو و راستی»؛ سال ۱۳۲۶خورشیدی
روزنامه آزادی شماره۲۵۲۲ به تاریخ ۲۹آذر۱۳۲۶